سیناپس

گذری بر سینما و ادبیات

گذری بر سینما و ادبیات

سیناپس

رویکرد وبلاگ «سیناپس» نقد و تحلیل آثار سینمایی است، نقد و معرفی رمان و کتاب، و نگاهی بر داستان ‌کوتاه، شعر، موسیقی و نقاشی‌.


*

من به آن ‌چیزی زنده‌ام که دیگران به آن مرده: تنهایی!...

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «نقد فیلم The Golden Glove» ثبت شده است

«هنر یا آزمون تحمل؟ نگاهی انتقادی به 2024 All We Imagine as Light»

آه، «همه آنچه را که به‌مثابه نور تصور می‌کنیم»، چراغی درخشان در سینمای مدرن که یک چیز را ثابت می‌کند: اگر موسیقی پس‌زمینه را حذف کنید، دیالوگ‌های درگیرکننده را کنار بگذارید و به‌جای احساسات واقعی، نماهای طولانی از هیچ ارائه دهید، منتقدان آن را «هنر» خواهند نامید. واقعاً کلاه از سر برمی‌داریم برای کارگردانی که ملال را با چنین دقتی بازتعریف کرده است.

داستان؟ اوه، صبر کنید _ داستانی هم وجود دارد؟ در جایی میان هوای آلودۀ بمبئی، قرار است با سه زن که زندگی‌شان را به کسل‌کننده‌ترین شکل ممکن سپری می‌کنند، ارتباط برقرار کنیم. نه درامی هست، نه تنشی، فقط رژه‌ای بی‌پایان از نگاه‌های پوچ، سکوت‌های معذب و مالیخولیای وجودی. مثل این است که دو ساعت به دیواری خیره شوید، با این تفاوت که دیوار گه‌گاه چیزی زیرلب دربارۀ شکنندگی زندگی زمزمه می‌کند.

و بیایید دربارۀ «طراحی صدا» صحبت کنیم. یا بهتر بگویم، نبود آن. اگر تا‌به‌حال کنجکاو بودید که تماشای فیلمی بدون حتی یک قطعه موسیقی انگیزشی، تنش‌زا یا حداقل اندکی جذاب چه حسی دارد _ تبریک می‌گویم، این فیلم دقیقاً همان را به شما ارائه می‌دهد. ظاهراً سکوت، سمفونیِ جدید است. چه نیازی به موسیقی است وقتی می‌توانیم از آوای دلنشین... قدم‌ها و پنکه‌های سقفی لذت ببریم؟

ریتم فیلم شاهکاری از یکنواختی است. زمان کِش می‌آید، کش می‌آید و تقریباً متوقف می‌شود. یک آزمون استقامت تمام‌عیار. هر صحنه، آرام و کش‌دار، تماشاگر را به چالش بیدار ماندن می‌کشاند. وقتی تیتراژ پایانی بالا می‌آید، احساس پیروزی ندارید، احساس رهایی می‌کنید.

و بااین‌‌حال، این فیلم در حال درو کردن نامزدی‌های جوایز مختلف است. ظاهراً هیئت‌های داوری علاقۀ خاصی به فیلم‌هایی دارند که محتوای واقعی را با تظاهر زیبایی‌شناختی جایگزین می‌کنند. این افراد دقیقاً چه کسانی هستند؟ و مهم‌تر از آن، چه چیزی مصرف می‌کنند؟ چون نامزدی «همه آنچه را که به‌مثابه نور تصور می‌کنیم» بیشتر به یک شوخی عملی شباهت دارد _ برای ما که فکر می‌کردیم سینما قرار است، نمی‌دانم، سرگرم‌کننده باشد؟

به آن‌هایی که این فیلم را «کاوشی لطیف در باب شرایط انسانی» یا «شعری تصویری بر پردۀ سینما» می‌نامند _ آفرین، خودتان را دست‌کم نگیرید. پادشاه حقیقتاً برهنه است، اما شما همه را قانع کرده‌اید که لباس فاخر به تن دارد.

در نهایت، اگر به دنبال بدترین فیلم سال _ یا شاید حتی دهه _ هستید، این همان است. بی‌روح، بی‌هیجان و به‌طرز دردناکی خسته‌کننده، «همه آنچه را که به‌مثابه نور تصور می‌کنیم» فقط یک فیلم نیست؛ آزمونی برای تاب‌آوری روح انسان است. شگفت‌انگیز. حقیقتاً، فوق‌العاده شگفت‌انگیز.

 

 

نویسنده:
Kranthi Kumar

 

 

نگاهی به فیلم «دختری با سوزن» (2024). دربارۀ جهانی فاقد احساسات

 

این فیلم درباره فقدان احساسات و عواطف است، درباره لحظات هولناکی که انسان‌ها هم‌دلی‌شان را نسبت به یکدیگر از دست می‌دهند یا این حس به انحراف کشیده می‌شود. در چنین جهانی، زندگی بدل به دوزخی می‌شود که فیلم، گوشه‌ای از آن را به تصویر می‌کشد.

اثری که ظرافت، دقت و نقاط قوت فراوانی دارد؛ از بازیگری تا صحنه‌پردازی و جذابیت‌های بصری، همه‌چیز در سطح یک تجربۀ ممتاز سینمایی است.

فیلم‌نامۀ آن نشان‌‌ می‌دهد که همیشه «دوختن کُت برای یک دکمه» بد نیست؛ اینجا شخصیتی به نام «داگمار» داریم، کاراکتری برگرفته از واقعیت که راز تکان‌دهنده‌اش در نقطه اوج و پایان فیلم آشکار می‌شود (دکمه)، و حالا برای رسیدن به این لحظه، قصه‌ای گیرا با محوریت «کارولین» نوشته می‌شود (کُت). موقعیت‌هایی که پیش‌تر بارها در فیلم‌های دیگر دیده‌ایم، این‌بار چنان دقیق و هنرمندانه کنار هم چیده شده‌اند که از یکدیگر آشنازدایی می‌کنند، مدام غافلگیرمان می‌کنند و ساختاری استوار می‌سازند. این فیلم بار دیگر یادآور می‌شود که چگونه یک قصۀ قوی و فیلم‌نامۀ حساب‌شده می‌تواند به گسترش و تأثیرگذاری بیشتر مضمون بینجامد و اثری چندلایه خلق کند.

برای مثال، من می‌گویم این فیلم درباره فقدان احساسات و عواطف است، اما مخاطبی دیگر لایه‌های متفاوتی از معنا را کشف و تفسیر خواهد کرد. تماشای این فیلم تجربه‌ای دشوار اما ارزشمند است که بیننده را عمیقاً تحت‌تأثیر قرار می‌دهد؛ بااین‌حال بهتر است پیش از تماشا، برای مواجهه با لحظات طاقت‌فرسا و تکان‌دهندۀ آن آماده باشید.

 

۷ از ۱۰.

 

 

نقد فیلم دستکش طلایی 2019 فاتح آکین (گذشته‌ی هونکا)

 

The Golden Glove

فیلم: دستکش طلایی

کارگردان: فاتح آکین

محصول 2019 آلمان

***

گذشته‌ی هونکا

پیام رنجبران

 

«دستکش طلایی» آخرین ساخته‌ی «فاتح آکین» بر اساس یک ماجرای واقعی و داستان یک قاتل زنجیره‌ای است به نام «فریتز هونکا» که در دهه‌ی هفتاد آلمان می‌گذرد. این فیلم ترکیب عجیب و غریبی است از المان‌هایی چون «پوچیِ» حاکم بر سینمای «روی اندرسون» فیلمساز شاخص سوئدی و روابط منجمدِ مابین آدم‌ها و لحن و طنز نیش‌دارش و همین‌طور قاب‌هایی که سینمای او را به یاد می‌آورد؛ همچنین با گوشه ‌چشمی به سینمای اکسپرسینویسم آلمان، به‌ویژه در «دفرمه» کردن و از ریخت‌ انداختن کارکترهای داستان که «آکین» به این منظور به‌طرز بسیار جالب‌ توجه‌ای از نقاشی‌های «لوسین فروید» نیز الهام گرفته است؛ در این راستا او بدن‌های برهنه‌ای را نشان می‌دهد که زیر پوست و توده‌های گوشت‌شان هیچ نشانی از وجود روح و روان ندارند؛ و در نهایت امر با از آنِ خود کردن این مولفه‌ها و در کنار هم چیدن‌شان به نحو مطلوب، اثر قابل تامل و خاصی فراهم آورده است.