سیناپس

گذری بر سینما و ادبیات

گذری بر سینما و ادبیات

سیناپس

رویکرد وبلاگ «سیناپس» نقد و تحلیل آثار سینمایی است، نقد و معرفی رمان و کتاب، و نگاهی بر داستان ‌کوتاه، شعر، موسیقی و نقاشی‌.


*

من به آن ‌چیزی زنده‌ام که دیگران به آن مرده: تنهایی!...

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «فردریش نیچه» ثبت شده است

نگاهی به فیلم «روزهای نیچه در تورین» (2003)

 

Days of Nietzsche in Turin

کارگردان باید جسارت و بلندپروازی بسیاری داشته باشد که نقطۀ دید نیچه را برای فیلمش برگزیند. بااین‌حال، این مهم در حد همان بلندپروازی باقی می‌ماند و درنهایت، تصاویری که او به دست می‌دهد، چنگی به دل نمی‌زند. این فیلم درواقع چیزی بیش از یک مقالۀ سینمایی نیست؛ بی‌دیالوگ، بی‌داستان‌پردازی، و صرفاً نگاهی گذرا به روزهای پایانی زندگی نیچه در تورین دارد؛ همان روزهایی که به فروپاشی ذهنی و جنون او انجامید.

بااین‌همه، یکی از معدود نقاط قوت فیلم، انتخاب روایت‌هایی از نوشته‌های نیچه است، که گاه با تصاویر پیوند می‌خورند و لحظاتی قابل‌تحمل می‌سازند؛ وگرنه، چه در بازیگری و چه در سایر انتخاب‌ها، گمان نمی‌کنم فیلم زحمتی به خود داده باشد.

۲ از ۱۰.

 

یادداشت‌های زیرزمینی (فئودور داستایفسکی)

نیچه که خود را روانشناس‌فیلسوف می‌خواند، بسیاری از غول‌های تاریخ اندیشه را بلادرنگ و بی‌رحمانه از زیر تیغ نقد خود می‌گذرانَد اما وقتی به داستایفسکی می‌رسد می‌گوید: «تنها کسی است که در روانشناسی چیزی از او آموخته‌ام‌.» «یادداشت‌های زیرزمینی» همان روایتی است که می‌تواند این گفته را تأیید کند و جایگاه دست‌نیافتنی داستایفسکی را آشکار می‌سازد. روایتی که کالبدشکافی اعماق روان آدمی است و به‌ باور من صادقانه‌ترین نوشتۀ داستایفسکی و البته هولناک‌ترین‌شان. خودِ داستایفسکی در این‌ کتاب می‌گوید: «این دیگر ادبیات نیست، بلکه حفاری وجود خویش است، خودخوری است.» اما من می‌باید بازمی‌گشتم و دوباره این کتاب را می‌خواندم. چون این اولین نوشته‌ای است که از داستایفسکی خوانده بودم و می‌خواستم بدانم چه دلیلی داشته‌ام که سال‌های بعد، او همیشه اولین نویسندۀ محبوبم بوده است. ماجرایی که تا مطالعۀ «جنایت و مکافات» پیش رفت و آنجا روابط‌مان به تیرگی گرایید و راستی که آغاز این جداسری از من نبود. اما «ابله» تنها ابَررمان و به گمانم تنها نوشتۀ مهم داستایفسکی باشد که هنوز آن را نخوانده‌ام ولی به‌زودی آغازش خواهم کرد، اصلاً این هم دلیل دیگری بود که دوباره به‌سراغش آمده‌ام، اما من همین داستایفسکیِ «یادداشت‌های زیرزمینی» را می‌شناسم؛ فقط و فقط با این نوشته به یادش خواهم آورد و تا همیشه در قلبم می‌ماند، حتی اگر از دستش آزرده باشم...

تبارشناسی اخلاق فردریش نیچه

تبارشناسی از کتاب‌هایی است که در بازه‌ای ده‌پانزده‌ساله چندین بار خوانده‌ام. خیلی وقت‌ها هم همین‌طوری بی‌دلیل بخش‌هایی از آن را مرور کرده‌ام. ولی این‌ بار خیلی برایم عجیب بود که همچنان نکته‌هایی در خود داشت که از چشمم دور مانده بود و همچنان حرف‌هایی برای گفتن. به نظرم می‌رسد نیچه حق داشته از سرسری‌خوانان بیزار باشد. همچنین او توانسته به آرزوی دیرینه‌اش در این کتاب هم دست یابد، یعنی: «بلندپروازی من آن است که در ده جمله چیزی را بگویم که کسی دیگر در یک کتاب می‌گوید _ که کسی در یک کتاب هم نمی‌گوید». به‌راستی برخی جملات و بندهایی از تبارشناسی، خودش کتاب مفصّلی است.

«واپسین فیلسوف: من خود را چنین می‌نامم، چرا که من آخرین موجود انسانی هستم. هیچ‌کس غیر از خودم با من سخن نمی‌گوید و صدای من همچون صدای کسی که در حال مرگ است به من می‌رسد. ای صدای دوست‌داشتنی، بگذار با تو، با تو، ای واپسین نَفَسِ به‌یاد‌مانده‌ی تمامی شادمانی بشری، سخن بگویم، حتی اگر تنها یک ساعت دیگر مانده باشد. به‌سببِ تو، خویش را از تنهایی‌ام غافل می‌سازم و راه بازگشت خود به چند‌گانگی و عشق را به‌ دروغ هموار می‌کنم، زیرا که قلب من، از باور به مرگِ عشق گریزان است. او نمی‌تواند لرزه‌های یخ‌آلود تنهاترین تنهایی را تاب آورد. او مرا وادار می‌کند که سخن گویم، انگار دو نفر هستم».

 

 

برچیده از کتاب «فلسفه در عصر تراژیک یونان»

نوشته: فردریش نیچه

ترجمه: زنده یاد مجید شریف

ص 28

 

پیام رنجبران (وبلاگ سیناپس)